در عصری که وابستگی متقابل اقتصادی چشم انداز جهانی ما را تعریف می کند، تسلط دلار آمریکا در تجارت بین المللی برای بسیاری از کشورها به یک شمشیر دولبه تبدیل شده است. در حالی که دلار ثبات و نقدینگی را فراهم می کند و معاملات آسان تر و دسترسی به بازارهای جهانی را امکان پذیر می کند، این اتکا آسیب پذیری هایی را نیز ایجاد می کند. کشورها با هزینه های بالای تراکنش، پیچیدگی های تبدیل ارز و تأثیر نوسانات دلار مواجه هستند، همه در حالی که نفوذ ایالات متحده بر سیاست های اقتصادی جهانی را هدایت می کنند
کشورهای بریکس - برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی - ارز جدیدی را پیشنهاد می کنند که می تواند روابط اقتصادی آنها را دوباره تعریف کند و وابستگی به دلار را کاهش دهد. این ابتکار فقط یک استراتیژی مالی نیست. این نشان دهنده تغییر قابل توجهی در پویایی تجارت جهانی است
ارز پیشنهادی بریکس با هدف تسهیل تجارت بین کشورهای عضو با اجازه دادن به آنها برای تراکنش مستقیم با یک ارز مشترک است. تصور کنید برزیل دانه های سویا را بدون نیاز به تبدیل به دلار به هند صادر می کند - این رویکرد ساده می تواند تجارت را ساده کند و آن را ارزان تر و کارآمدتر کند
این ابتکار با نظریه مزیت نسبی، یک اصل کلیدی در تجارت بین الملل که می تواند در مبادلات ارزی نیز اعمال شود، همسو است. مزیت نسبی نشان می دهد که کشورها از تخصص در تولید کالاها و خدماتی که می توانند کارآمدترین تولید را نسبت به سایرین تولید کنند، سود می برند
در زمینه مبادله ارز، این بدان معنی است که کشورها می توانند بر نقاط قوت خود در تولید کالاهای خاص تمرکز کنند و در عین حال هزینه های مرتبط با تبدیل ارز را به حداقل برسانند. به عنوان مثال، اگر برزیل در تولید قهوه بسیار کارآمد باشد و هند در تولید منسوجات عالی باشد، هر کشوری از تخصص در این کالاها سود می برد. اگر برزیل به تجارت بپردازد، می تواند قهوه را به هند صادر کند و در ازای آن منسوجات وارد کند
با استفاده از یک ارز مشترک، مانند ارز پیشنهادی بریکس، نیاز به تبدیل ارز بین رئال برزیل و روپیه هند - یا ارز هر کشور عضو دیگر - از بین می رود. این امر نه تنها هزینه های تراکنش مرتبط با تبدیل ارزها را کاهش می دهد، بلکه قیمت ها را نیز تثبیت می کند. بدون نوسانات دلار که بر تجارت آنها تأثیر می گذارد، کشورهای بریکس می توانند از هزینه ها و قیمت های قابل پیش بینی تری برخوردار شوند و محیط تجاری پایدارتری را تقویت کنند
علاوه بر این، این ارز مشترک می تواند کشورهای بریکس را قادر سازد تا در مورد شرایط بهتری در توافق نامه های تجاری مذاکره کنند، زیرا آنها به جای محدود شدن توسط معاملات دلار، رویکردی یکپارچه خواهند داشت. این می تواند آنها را قادر سازد تا از مزایای نسبی خود به طور موثرتری استفاده کنند و جریان های تجاری و رشد اقتصادی را در گروه افزایش دهند
برای کشورهایی مانند افغانستان، پیامدهای آن می تواند عمیق باشد. افغانستان با داشتن منابع طبیعی غنی و پتانسیل توسعه زراعتی، ممکن است فرصت های جدیدی برای تجارت پیدا کند. با این حال، چالش های قابل توجهی همچنان ادامه دارد. تحریم های بین المللی و بی ثباتی سیاسی، تلاش های تجاری را پیچیده می کند و به طور بالقوه توانایی این کشور را برای سرمایه گذاری بر روی ارز بریکس محدود می کند. هر گونه دستاورد از افزایش دسترسی به بازارهای بریکس به توانایی افغانستان برای تثبیت چشم انداز سیاسی و بازسازی اقتصاد خود بستگی دارد
در حالی که ابتکار بریکس از نظر تئوری می تواند چارچوبی را برای فرصت ها فراهم کند، واقعیت های وضعیت افغانستان به این معنی است که پیشرفت احتمالا کند و دشوار خواهد بود
مزایای بالقوه برای کشورهای بریکس قانع کننده است. اول، یک ارز مشترک می تواند هزینه های تراکنش مرتبط با تبدیل ارز را به میزان قابل توجهی کاهش دهد. این کاهش به قیمت های پایین تر برای مصرف کنندگان و افزایش سودآوری برای مشاغل تبدیل می شود و تجارت را در دسترس تر و کارآمدتر می کند
دوم، ارز بریکس این کشورها را قادر می سازد تا بدون محدودیت های تحمیل شده توسط دلار، در تجارت بین المللی شرکت کنند. این استقلال جدید به آنها اجازه می دهد تا سیاست های اقتصادی و شرایط تجاری خود را بدون تأثیر سیاست پولی ایالات متحده تعیین کنند
در نهایت، معرفی یک ارز مشترک می تواند همکاری اقتصادی قوی تری را بین کشورهای بریکس تقویت کند. با تشویق تجارت و همکاری، این ابتکار می تواند رشد و توسعه اقتصادی را تحریک کند و از طریق تقویت روابط تجاری و حمایت متقابل به نفع همه کشورهای عضو باشد
با این حال، ایجاد این ارز جدید مملو از چالش است. سوالات کلیدی در مورد ساختار، مقررات و تعیین ارزش آن باقی می ماند. این پیچیدگی ها مستلزم همکاری دقیق بین کشورهای بریکس است و پیشرفت ممکن است کند باشد
در نتیجه، ابتکار ارزی بریکس فرصتی مهم برای تغییر شکل پویایی تجارت بین المللی است. با این حال، عملی بودن آن سوالاتی را ایجاد می کند. آیا این کشورهای متنوع می توانند در مورد یک چارچوب پولی مشترک به توافق برسند؟ آیا آنها بر موانع سیاسی و اقتصادی پیش رو غلبه خواهند کرد؟ همانطور که این داستان آشکار می شود، بسیار مهم است که توجه کنیم - آنچه به عنوان یک ابتکار در میان چند ابتکار آغاز می شود، می تواند پیامدهای گسترده ای برای اقتصاد جهانی، از جمله برای کشورهایی مانند افغانستان که در میان چالش های قابل توجه به دنبال ثبات هستند، داشته باشد.